جدول جو
جدول جو

معنی مال پرست - جستجوی لغت در جدول جو

مال پرست
(خُ)
بندۀ سیم و زر. (آنندراج). پرستنده و خواهان مال و ثروت و مالدوست و بخیل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مال پرست
هیر پرست هیر باره آنکه بدارایی و خواسته عشق ورزد بنده سیم وزر
تصویری از مال پرست
تصویر مال پرست
فرهنگ لغت هوشیار
مال پرست
بخیل، ممسک، مادی، دولت جو، تمکن خواه، ثروت طلب، مال دوست
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل پرست
تصویر گل پرست
(دخترانه)
دوستدار گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از می پرست
تصویر می پرست
کسی که اشتیاق بسیار به باده نوشی دارد، باده خوار، ساقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پول پرست
تصویر پول پرست
آنکه در جمع کردن پول حریص باشد، پول دوست
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
پرسش از کیفیت و چگونگی. استفسار از چگونگی مزاج. پرسیدن حالت
لغت نامه دهخدا
(شی وَ دَ / دِ)
آنکه پیرو راه باطل باشد. کافر که باطل پرستد. بیراهه رو. مقابل حق پرست:
سر حق شناسان بر آرم ز خاک
به باطل پرستان در آرم هلاک.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اَ سْ یَ)
پول دوست. که بپول علاقۀ وافر دارد
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ / دِ)
پرستندۀ خاک. کنایه از کسی است که دوستدار امر بیمقدار است. آنکه دل به هیچ بندد. آنکه دل بر جهان بندد:
دلا جهان همه باد است و خلق خاک پرست
نه آتشم که فروزی بباد رخسارم.
خاقانی.
که ز نامحرمان خاک پرست
می نماید که شخصی اینجا هست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
صلیب پرست. پرستندۀخاج. ترسا. صلیبی. عیسوی. مسیحی. عیسائی. چلیپاپرست. یکی از اهل تثلیث. رجوع به صلیب و صلیب پرست شود
لغت نامه دهخدا
(اَ قَ)
پادشاه دوستدار تاج. خواهندۀ تاج. تاج خواه. رجوع بهمین کلمه شود:
پیر تخت آزمای تاج پرست
تاج بنهاد وزیر تخت نشست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خِ کَ دَ / دِ)
آنکه عاشق خیال خود است. آنکه سر در راه خیال دارد:
دیدۀ مردم خیال پرست
ازفریب خیال بازی رست.
نظامی.
، شاعر، عاشق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ)
پرستندۀ شاه. که شاه پرستد. شاهدوست:
من از این شغل درکشیدم دست
نیستم شاه بلکه شاه پرست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
که با راه انسی و آشنایی دارد. که پیوسته ملازم راه است. که با راه رفتن پیوند همیشگی دارد:
حالی انگشتری گشاد ز دست
داد تا برد پیک راه پرست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خَ نِ)
پرستندۀ ماه. کسی که ماه یعنی قمر را پرستد و بندگی آن کند، کنایه از عاشق. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ وَ)
دوست دارندۀ عیال. علاقه مند به زن و فرزند خود. که پای بند عیال باشد
لغت نامه دهخدا
(نِهْ)
پرستندۀ ملک. دوستار شاه:
زین روی باغ صف ّ بتان ملک پرست
زآن روی صف ّ رودزنان غزلسرای.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(فُ لَ دَ / دِ)
در زبان سنسکریت، گوشه نشین و زاهد را گویند. (آنندراج). منزوی. تارک دنیا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماه پرست
تصویر ماه پرست
کسی که ماه (قمر) را پرستش کند، آنکه ماه (قمر) را دوست دارد، عاشق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاو پرست
تصویر گاو پرست
آنکه گاو را معبود خود قرار دهد کسی که گاو بپرستد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج پرست
تصویر تاج پرست
دوستدارتاج خواهنده تاج تاج خواه، پادشاه سلطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پول پرست
تصویر پول پرست
آنکه به پول علاقه وافر دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیال پرست
تصویر خیال پرست
خیال باف، شاعر، عاشق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باطل پرست
تصویر باطل پرست
آنکه پیرو راه باطل باشد، بیراهه رو
فرهنگ لغت هوشیار
افزاری توانگری، چار پا داری ستور داری، دامپروری زر بنده، زفت مال پرست، ممسک بخیل
فرهنگ لغت هوشیار
هیر پرستی هیر بارگی داره پرستی عشق بدارایی و خواسته بندگی سیم و زر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاه پرست
تصویر جاه پرست
قدرت طلب
فرهنگ واژه فارسی سره
صفت ترسا، عیسوی، مسیحی، ارمنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خیالاتی، خیال اندیش، خیالباف، خیال بند، خیال ساز، موهوم پرست، دل باخته، عاشق، شاعر
متضاد: حقیقت گرا، واقع گرا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بخیل، خسیس، مادی، مال پرست، ممسک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جاه طلب، مقام دوست، منصب خواه، مسندطلب، سندجو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
مادّی گرا
دیکشنری اردو به فارسی
نژادپرست
دیکشنری اردو به فارسی